زمانی که اقتصاد تحت تأثیر تورم، تحریم، بیثباتی سیاسی یا تغییرات ساختاری قرار میگیرد، پایبندی صرف به اصول دینی بدون انعطافپذیری، ممکن است مانع پاسخگویی به بحران شود.
مدلهایی مانند Murabaha یا Sukuk ـ که قرار بود جایگزین ربا باشند ـ عملاً عملکرد مشابه با بانکداری سنتی دارند؛ این یعنی شعار «بانک بدون بهره» به فریب تبدیل شده است.
فقدان شفافیت و استاندارد واحد باعث سردرگمی مردم و سرمایهگذاران میشود؛ بسیاری نمیدانند دقیقاً دارند چه خدماتی میگیرند و این خدمات تا چه حد با فقه مطابقت دارد.
آیا اقتصاد اسلامی واقعا «اقتصاد» است؟ — یا «اقتصاد + ایدئولوژی»
یکی از مهمترین پرسشهایی که منتقدان مطرح میکنند این است: آیا اقتصاد اسلامی یک علم مستقل و کاربردی است — یا صرفاً بازتابی از باورها و ارزشهای دینی؟
اگر اقتصاد صرفاً بر پایهٔ علم، آمار، داده، اقتصاد خرد و کلان و مدلسازی باشد — هیچ مکتب دینی نمیتواند نفع خاصی نسبت به بقیه داشته باشد. در واقع، دیدگاه دینی و اخلاقی میتواند اخلاق مدرن، مسئولیت اجتماعی، عدالت و رفاه اجتماعی را تبیین کند؛ اما بهعنوان پایهٔ «تئوری اقتصادی» — با تغییر شرایط، تورم، جهانیشدن، متغیرهای پیچیده بازار ـ پایبندی صرف به احکام دینی ممکن است منجر به ناکارآمدی شود.
در نتیجه، شاید بهتر باشد «اقتصاد اسلامی» را نه بهعنوان رقیب علم اقتصاد قبول کنیم، بلکه بهعنوان لایهٔ اخلاقی و هنجاری — مکمل اقتصاد متعارف — ببینیم.
جمعبندی و پیشنهاد
«اقتصاد اسلامی» در نظریه شعارهایی مثل عدالت، منع ربا، معاملات مشروع و اخلاق مالی مطرح میکند — اما در عمل، مدلهایی که اجرا میشوند اغلب با نسخه ایدهآل فاصله دارند.
ترکیب فقه و اقتصاد، بدون چارچوب علمی مستقل، به پیچیدگی و ابهام میانجامد؛ نتیجه این میشود که نه صرف «اقتصاد اسلامی» اقتصادی علمی است، نه همیشه منطبق بر اصول اسلامی.
اگر ما به دنبال اقتصادی کارا، شفاف، قابل پیشبینی و قابل تحلیل باشیم — مخصوصاً در دوران جهانیشدن، تحریم، تورم و شوکهای ساختاری — بهتر است نگاه «علمی و واقعبینانه» را ترجیح دهیم؛ با حفظ اخلاق و عدالت؛ ولی نه در قالب اقتصاد دینی صرف.